نويسنده: مهين سرخوش





شايد اگر از ما بپرسند پارچه هاي ايراني را نام ببريد. بيشتر ما فقط « ترمه » يا در نهايت يکي دو نوع ديگر را بشناسيم. اما واقعيت اين است که اين سرزمين کهن در صنعت پارچه بافي نيز سابقه اي طولاني دارد. از سوي ديگر اين روزها خوشبختانه استفاده از پارچه هاي ايراني و الياف طبيعي در دوخت و دوز و تزئين لباس ها و همينطور دکور خانه هاي ما ايراني ها دوباره مرسوم شده است.
در اين شماره با مروري بر تاريخچه اين صنعت کهن در ايران زمين درباره استفاده از اين پارچه ها در دوخت و دوز و دکوراسيون منزل بيشتر اطلاعات آشنا مي شويم.
اجداد شيک پوش ما

تمام يافته هاي تاريخي نشان مي دهد اجداد ما آدمهاي شيک پوشي بوده اند و اين موضوع را مي توان غير از قدمت پارچه بافي در ايران در نوع پارچه ها، نقش ها، طرح ها و رنگ هاي آنها به خوبي ديد. همچنين ايراني ها جزو اولين اقوامي بودند که کت آستين دار و شلوار مي پوشيدند و در طراحي پارچه و لباس و حتي صدور آن به کشورهاي دور، نقش مؤثري داشتند.
اما سابقه صنعت بافت پارچه در ايران به 4000 سال قبل از ميلاد بر مي گردد؛ صنعتي که فراز و نشيب هاي زيادي را پشت سر گذاشته از جمله اينکه در دوره ساساني، پارچه بافي از صنايع مهم ايران و در اوج بوده و پس از آن در دوره اسلامي با ثابت ماندن روش ها، نقش ها و طرح هاي تازه اي اضافه شده است.
در اين دوره، شهر روي در کنار يزد، کاشان و تبريز از مراکز مهم پارچه بافي در ايران بوده اند. پس از آن هم دوره صفوي عصر طلايي نساجي ايران بوده است. کارشناسان نساجي معتقدند پارچه هاي اين دوره در تمام تاريخ نساجي نظير ندارند و طرح هاي آنها نيز بسيار متنوع بودند و به کشورهاي اروپايي و روسيه صادر مي شدند. يکي از رايج ترين پارچه هاي اين دوره پارچه ابريشمي است و پارچه هاي چندلايي نيز مهم ترين بخش صنعت بافندگي بودند.
کارخانه هاي پارچه بافي ايراني در دوره صفويه، همچنين ديبا و مخمل را که با رشته هاي نقره تزئين مي شد، مي بافتند و ترمه هاي نفيس در يزد و کرمان به بازار مي آمد.
تزئينات اين پارچه ها هم جشن ها، حيوانات و درخت سرو و نارون يا شاهزادگان در شکارگاه بودند. مهمترين مراکز نساجي در اين دوران، شهرهاي يزد، تبريز، اصفهان، کاشان، رشت، مشهد، هرات، اردستان، شيروان و سلطانيه بودند.
پارچه هاي چاپ قلمکار هم در فاصله قرون 11 و 12 قمري توليد مي شد؛ دوره اي که اصفهان پايتخت بود و يکي از مراکز توليد قلمکار محسوب مي شد.
اما در دوره ي معاصر به ويژه در سال هاي اخير، بافندگي پارچه کم رونق شد و بافت پارچه هاي ايراني به شکل اصيل تنها در برخي مناطق روستايي و عشايري ادامه يافت. امروز ديگر استفاده از پارچه هاي زنده و خوش رنگ و لعاب ايراني و تزئينات خاص آنها تقريباً حسرتي است بر دل مانده که حتماً بايد خيلي طالبش باشي تا آن هم با قيمت گران به آن برسي؛ وگرنه لباس ها و پارچه هاي نايلوني حتي در ميان عشايري که هميشه رنگ و طرح لباس هايشان زبانزد بوده نفوذ يافته و ديگر کمتر در يک ايل يا روستا، رنگ هاي تند زرد و قرمز و سبز را بر تن زنان مي بيني.
اين روزها اگر سراغي هم از پارچه هاي ايراني اصيل و دستبافت بگيري بايد به ميان روستاييان يزد، خراسان، مازندران، گيلان، خوزستان و گلستان و... بروي که البته آنها هم بيشتر براي فروش کار مي کنند و خودشان از پارچه ها استفاده نمي کنند. برخي پارچه ها نيز کاملاً به تاريخ پيوسته اند و فقط نمونه هايي از آنها در تهران در مراکز ميراث فرهنگي و هنرستان ها بافته مي شود.
از ترمه تا شمد

اگر پيکره صنعت نساجي ايران يک قلب داشته باشد که هنوز هم به نسبت ديگر اعضا، خون در آن جريان دارد، بي شک آنجا « يزد » است زيرا هنوز انواع و اقسام پارچه هاي سنتي از ترمه نفيس تا شمد در آن نفس مي کشند؛ گرچه در بافت اين پارچه ها هم خيلي جاها کار به صورت نيمه ماشيني و با الياف مصنوعي انجام مي شود.
يزدي ها به مجموعه مشاغل نساجي سنتي خود « شعربافي » مي گويند اما مهم ترين بخش پارچه بافي يزدي غير از زري بافي که بافتي افسانه اي و مخصوص ايران بوده و پرده بافي که تقريباً منسوخ شده، شامل اين موارد است:
- رولحاف بافي:

از محصول اين بخش براي پارچه هايي استفاده مي شود که کاربردشان رويه لحاف يا روتختي است. اما کاربرد اين روزهاي اين پارچه را مي توان در روکش مبل ها و کوسن ها تعريف کرد.
- شمد:

نوعي پارچه ابريشمي يا پنبه اي است که به عنوان روانداز خنک در تابستان ها استفاده مي شد و خوشبختانه هنوز هم پيدا مي شود؛ گرچه بايد دقت کنيد انواع الياف مصنوعي آن را به شما نيندازند.
- چادر شب بافي:

نوعي کار خانگي است و از اين پارچه هم بيشتر براي پوشش رختخواب استفاده مي شود. اگر دقت کرده باشيد اين پارچه هنوز هم در اسباب کشي ها بهترين رختخواب پيچ است.
منبع:rasekhoon.